جستجوگر پیشرفته
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
نفرت و کینه توزی
معلّمی به دانش آموزانش گفت که میخواهیم از فردا فعالیتی را انجام دهیم . معلم به آنها گفت که فردا هر کدام به تعداد آدمهایى که از آنها بدتان میآید ، میوه بردارید وداخل کیف مدرسه تان ریخته و با خود به مدرسه بیاورید .
فردای آنروز بچّهها با میوه هایی در کیف به مدرسه آمدند . در کیف بعضیها 1 ، بعضیها 4 ، بعضیها 9 عدد میوه بود . معلّم به دانش آموزان گفت تا یک هفته هر کجا که میرویدکیف را با خودتان ببرید .
چند روز به همین منوال سپری شد و کمکم بچّهها شروع کردند به شکایت از بوى بد میوه هایی که در حال گندیدن بودند تا بالاخره بوی آنها غیر قابل تحمل برای خود دانش آموزان و کسانی که اطرافشان بود شد . ضمنا ، آنهایى که میوه های بیشترى در کیف خود داشتند از حمل این بار سنگین بدبو خسته
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در شنبه 1391/08/20 ساعت 22:03
توسط : شهرام دستجردی