جستجوگر پیشرفته
موضوع : ادبیات / کتاب , داستان های آموزنده و مقاله , اطلاعات عمومی , مناسبت ها ,
جنگ هشت ساله، ما را قویتر کرد. اگر جنگ هشت ساله نبود، این سرداران شجاع، این مردان برجسته نشان داده نمیشدند، در بین ملت بروز نمیکردند؛ این حرکت عظیمِ مخلصانهی مردم مجال بروز و ظهور پیدا نمیکرد. مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سقوط حکومت پهلوی در بهمن 1357 و متعاقب آن وقوع تغییرات اساسی در موقعیت آمریکا در منطقه، مناسبات ایران و عراق نیز دستخوش دگرگونی و تیرگی شد.
دولت عراق در 26 شهریور 1359 با تسلیم یادداشتی رسمی به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد، اعلام کرد که اعلامیه الجزایر و عهدنامههای مربوط به مرز مشترک و حسن همجواری و 33 پروتکل و پیوستهای آن و دیگر موافقتنامهها و یادداشتهای انضمامی به این عهدنامه را یکجا و یک جانبه فسخ کرده است.
همزمان با ارسال این یادداشت، صدامحسین در نطقی در مجلس ملی عراق، متن قرارداد الجزایر را پاره کرد و الغای این قرارداد را تصمیم شورای فرماندهی انقلاب عراق اعلام نمود. اقدام صدام حسین و اظهار دولت عراق، وجاهت حقوقی نداشت.
تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله حكومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد. این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد كه صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربینهای تلویزیون بغداد پاره كرد.
دفاع مقدس
صدام در نطقی با تأكید بر مالكیت مطلق كشورش بر اروند رود (كه وی آن را شطالعرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز كرد.
این جنگ در حالی شروع شد كه مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را میگذراندند و طبعاً به بازسازی كشور و آرامش و سازندگی میاندیشیدند. نیروهای مسلح نیز به دلیل آن كه انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یك نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف كنند.
علل آغاز جنگ
گرچه صدام حسین در ساعات میانی 31 شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان كرد، اما حتی خود او نیز میدانست این جنگ مرحله اجرایی
نقشه برنامهریزی شده، هدفمند و فرامنطقهای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت این است كه انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلكه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود. انقلاب اسلامی در برابر نظام های لائیكی موردنظر غرب در منطقه با صراحت، ایستادگی می کرد. علاوه بر آن قدرت های بزرگ از این نگران بودند كه ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس، با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد. به همین دلیل امریكا و اتحاد جماهیر شوروی ـ علیرغم اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد در نارضایی از انقلاب اسلامی ایران موضع یكسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوكه كردن داراییهای ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...) تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بینالمللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افكار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودكه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بینالمللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه و مطابق خواست جامعه جهانی جلوه كرده و توجیه پذیر باشد.
هدف این بود كه نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیك جهان تبدیل شود.
اینگونه اهداف و دیدگاهها نیز نمیتوانست در چهارچوب اختلافات مرزی و جاهطلبیهای صدام تعریف شود. صدام در حقیقت فریب توطئه خارجی را خورد و جاهطلبیاش محركی برای انتخاب عراق در اجرای این توطئه بود. البته در كنار این جاهطلبی، صدام انگیزههای جداگانهای نیز برای جنگ داشت: صدام از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جمعیت 60 درصدی شیعیان عراق نگران بود صدام همان گونه كه خود و دولتمردانش به دفعات اعلام كردند از پیمان الجزیره ناراضی بوده و در پی فرصتی برای لغو آن و حل یكسره اختلافات مرزی دو كشور مطابق میل خود بود؛ صدام ـ بعدها از زبان سیاست مداران عراقی و غیر عراقی منتشر شد ـ مایل بود در برنامه نابودی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن خطرتفكر اسلامی برای استعمارگران، در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولت هایی را كه با پیروزی انقلاب اسلامی منافع شان خطر افتاده جلب كند و خود رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران سیاسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را تهاجمی فرا منطقهای و برخاسته از اراده برون مرزی میشمارند.
البته حوادث بعد نشان داد كه امریكا و یارانش در تبیین واقعیتها، اشتباه كرده و دچار خوشبینی شده بودند كه ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسیاجتماعی و اطلاعات نادرست امریكا بود. امریكا به رغم نظام و سیستم اطلاعاتیاش، همچنین حضور طولانی مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسایل، امریكا و هم پیمانانش را به چالشی با جامعه ایران كشاند كه هنوز بعد از گذشت نزدیك به سه دهه به پایان نرسیده است. گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داده، اما به طور قطع آن چه امریكاییها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از كنج راكد عبادتگاهها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق بود
تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام كه اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در 25 تیر 1358 با كودتا در عراق به قدرت رسیده بود، از ابتدا از تمامی راههای ممكن برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی بهره گرفت.
اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358،توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب حمایت از بمبگذاران و طراحی انفجارهای مكرر در خطوط راهآهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرالهای فراری حكومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشهها و كتاب های درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید.
1) الحاق خیالی این شهرها به قلمرو جغرافیائی عراق؛ تحریكات و تجاوزات مكرر مرزی (دهها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است
2) انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ و توپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛ تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترك دو كشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیمهای خاردار و ... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یك تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران است.
از این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در 31 شهریور 1359، تعجب هیچیك از محافل سیاسی مطلع جهان را برانگیخت چرا كه از تمامی اقدامات یكساله صدام، بوی جنگ به مشام میرسید.
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به كار بستند. در جبهه سیاسی هیأت های بسیاری را روانه كشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی كردند و در این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه نمایند. در نیمه اول دهه 1360 روزنامهها و رسانههای ارتباط جمعی امریكا و اروپا مملو از مقالات و گزارش هایی بود كه در آنها، به اهداف و نقشههای مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت كشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سركوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی، كاستن از خطر بالقوه برای حكومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولتهای عرب خلیج فارس از قدرت ایران و ... اشاره شده بود.
عراقیها در خلال جنگ، تمام قوانین و مقررات بینالمللی را زیر پا گذاشتند: پیمان الجزایر، پیمان منع كاربرد سلاح های شیمیایی، پیمان منع حمله به اماكن مسكونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمانها، مقررات و قوانین معتبر بینالمللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقیها به زیر پا گذارده شد.
بغداد در خلال جنگ تحمیلی، از شبكههای بمب گذار در داخل كشور و در راس آنها از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت كرد. منافقین كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت یا حمایت دولتهای میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی كوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت كردند. ترور مردم عامی و مسئولان نظام، در پاریس و بغداد طراحی و برنامهریزی میشد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا در میآمد. هفتم تیر و شهادت آیتالله بهشتی و 72 نفر از مسئولان ایران، هشتم شهریور و شهادت رئیس جمهور رجایی و نخستوزیر باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادی از قبیل كاسب، دانشآموز، روحانی و غیره از جمله اقدامات تروریستهای داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحمیلی بود.
علاوه بر این، ابعاد جنگ فقط در مرزها و یا در داخل شهرها به صورت ترورهای روزمره خلاصه نمیشد، بلكه خانههای مسكونی مردم و مدارس كودكان بیدفاع در بسیاری از شهرهای ایران آماج حملات موشكی عراقیها بود و هزاران نفر از تلفات مردمی جنگ ناشی از همین گونه حملات بود. كشتیهای باری و نفتی كه عازم بنادر ایران بودند، در بخش عمده این 8 سال هدف حملات هوایی عراق در خلیج فارس بودند و هواپیماهای جاسوسی آواكس كه در عربستان مستقر بودند، جنگندههای عراقی را در هدفگیری این كشتیها یاری میدادند
حمایت های جهانی از صدام
در خلال جنگ تحمیلی، عراق از حمایت بیدریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بینالمللی برخوردار بود. فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین كننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و دولتهای عرب حوزه خلیج فارس تأمین كننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
دولت عراق در 1358حدود 12 میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات كرد امّا در 1361 توانست در خرید جنگافزار از عربستان سعودی سبقت گیرد و در 1363 ش. بودجه نظامی بغداد از مجموع بودجه نظامی كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس بیشتر شد. در این سال عراق 40 درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگافزار از امریكا، انگلیس، فرانسه و روسیه كرد. هزینهای كه عراق در دهه 1360ش. صرف خرید سلاح از امریكا و اروپا كرد، از هزینه تسلیحاتی كشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود. در این دهه عراق، دو برابر آلمان غربی بودجه نظامی داشت.
3) نه در امریكا، نه در اروپا، نه در روسیه و نه در سازمان ملل، هیچ منعی برای تسلیح مداوم عراق به انواع جنگافزارهای كشتار جمعی در دهه 1360 ش. وجود نداشت. بسیاری از این سلاح ها در شرایطی به عراق سرازیر میشد كه این كشور پولی برای خرید آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض میساخت. بسیاری از واردات نظامی نیز با صادرات نفتی پاسخ داده میشد.
آمارهای رسمی نشان میدهد كه شوروی، فرانسه و چین سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به ترتیب درصدر كشورهای صادركننده سلاح به عراق در دهه 1360. بودهاند. در طول این دهه، 53 % واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی 13 میلیارد و 400 میلیون دلار از شوروی تأمین میشد. فرانسویها نیز با فروش بیش از 5 میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360ش. مجموعاً 20 % واردات نظامی عراق را به خود اختصاص دادهاند. این رقم در مورد چین نیز به 7% یعنی به بیش از یك میلیارد و ششصد میلیون دلار بالغ میشد.
4( در كنار فعالیت مستقیم كارخانجات جنگ افزار سازی وابسته به دولتها، مؤسسات خصوصی مختلف نیز در این راستا صرفاً جهت كسب درآمد هرچه بیشتر وارد معركه شده و بدون توجه به قوانین داخلی هر كشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامی به كشورهای درگیر جنگ و حتی قوانین و كنوانسیونهای بینالمللی ناظر بر جلوگیری از تولید و فروش سلاح های غیر متعارف، عراق را به صورت یك زراد خانه عظیم درآوردند.
این روند باعث شد كه حكومت بعثی عراق نه تنها به پیشرفتهترین تجهیزات نظامی در زمینههای جنگ هوایی و زمینی دست یابد، بلكه كارخانجات جنگ افزار سازی متعددی با همكاری كشورهای مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت، به طوری كه طبق گزارش مؤسسات بینالمللی، در پایان جنگ، عراق پنجمین قدرت نظامی جهان شد.
5) در این جنگ امریكاییها نیز سهم خود را در یاری رساندن به ماشین جنگی صدام و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ایفا كردند: در اسفند 1360، نام عراق از فهرست كشورهایی كه واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروریسم» یاد میكرد خارج شد و در آذر 1363، امریكا به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و روابط سیاسی با این كشور را برقرار كرد. امریكاییها در موارد متعددی هماهنگ با صدام و به طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران شدند. حمله به پایانهها و چاههای نفتی ایران در خلیج فارس و ساقط كردن هواپیمای مسافری ایرباس ایران بر فراز این منطقه و كشتار 300 مسافر و خدمه آن، دو نمونه از این حملات بود. این حوادث در حالی رخ میداد كه ایران مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال میشد. «كاسپارواین برگر» ـ وزیر دفاع وقت امریكا ـ راجع به تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران با صراحت گفته بود:
«... در صورتی كه قطعنامه تحریم تسلیحاتی اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشك میشود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یك ملت به خشكی میگراید...
6) شورای همكاری خلیج فارس كه در 1359 به بهانه همكاریهای اقتصادی، سیاسی و نظامی 6 كشور عضو ـ امارات متحده عربی، بحرین، قطر، كویت، عربستان سعودی و عمان ـ به وجود آمد، عملاً كانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت بنیه نظامی عراق شده بود. هنگامی كه جنگ به پایان رسید، تنها مطالبات نقدی 6 كشور عضو این شورا از عراق، از مرز 80 میلیارد دلار گذشته بود. این غیر از میلیاردها دلار نفتی بود كه دولت های منطقه به ویژه كویت و عربستان از پالایشگاهها و پایانههای خود به حساب عراق به شركت ها و كمپانیهای نفتی غرب فروخته بودند.
شیخ نشین های عرب منطقه به مدت یك دهه به مثابه دولت های دست نشانده بغداد عمل میكردند. عراقی ها دائماً از آنها متوقع بودند و برای جنگ و اقدامات نظامی خود بر سر آنان منت میگذاشتند و رژیم های عرب نیز سپاسگزار بعثی ها، دلارهای نفتیشان را برای حاكمان بغداد ارسال میكردند؛ همان حاكمانی كه دو سال بعد از پایان جنگ تحمیلیشان بر ایران، در حمله جدید خود به كویت و عربستان تلافی حمایت هایشان را كردند!. به همین دلیل، هنگامی كه در تابستان 1369 صدام، طرح حمله گسترده به كویت را آماده میكرد، كمترین بهایی برای واكنش احتمالی عربستان و سایر شیوخ شورای همكاری قائل نبود. دولت های عرب حوزه خلیج فارس در آن سال، در حقیقت پاداش سیاست ده ساله خود را در دفاع یكجانبه از صدام دریافت كردند.
ناكامی صدام در دستیابی به اهدافش
ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ایران به حقانیت انقلاب اسلامی و موج عظیم مردمی كه در قالب «بسیج» برای دفاع از كیان نظام جمهوری اسلامی ایران طی 8 سال دائماً حضور خود را در جبهه حفظ كردند، بزرگترین سرمایه انقلاب و نظام بود و مهمترین نقش را در توقف ماشین جنگی عراق بر عهده داشت.
در بررسی عوامل شكست عراق در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش، علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانی، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی ، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران نیز بی تأثیر نبود. نتیجه آن شد كه عراقی ها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.
«خاویر پرزدكوئهیار» ـ دبیر كل وقت سازمان ملل ـ نیز در خاتمه جنگ، با انتشار بیانیهای رسماً از عراق به عنوان «شروع كننده جنگ» نام برد. این بیانیه نیز سندی از مجموعه اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران درجنگ بود. در خلال این جنگ هیأت های متعدد صلح از سوی سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد برای میانجیگیری به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داوری آنها به دلیل آن كه فاقد اصل بیطرفی و گاهی عاری از عدالت و صداقت بود، به نتیجهای نرسید. قطعنامههای منتشره از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز به استثنای قطعنامه هفتم ـ قطعنامه598ـ كه در تیر 1366 به تصویب رسید، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعایت نكرده بود.
قطعنامه 598 نیز عاری از اشكال نبود اما نسبت به سایر قطعنامههای منتشره، مواضع بیطرفانهتری داشت و جمهوری اسلامی ایران علیرغم بیمیلی اولیه سرانجام در تیر 1367 آن را رسماً پذیرفت. روز 29 مرداد 1367 از سوی سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدریج آتش جنگ در جبههها خاموش گردید. با این همه هنوز اكثر بندهای قطعنامه 598 اجرا نشده است.
قسمتی از پیام امام خمینی(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز چنین است:
... من با توجه به نظر تمام كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور كه به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند كه اگر نبود انگیزهای كه همهما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.
... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشیدهام و در برابر عظمت و فداكاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میكنم، و بدا به حال آنان كه در این قافله نبودند، بدا به حال آنهائی كه از كنار این معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساكت، بی تفاوت و یا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.
به این ترتیب جنگی كه در 31 شهریور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، بدون دستیابی آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 با پیروزی ملت قهرمان ایران به پایان رسید.
امتیاز : |
نوشته شده در جمعه 1396/06/03 ساعت 2:54