جستجوگر پیشرفته
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
مشکلات زندگی
زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه از تلاش و جنگ مداوم برای حل مشکلاتش شدیدا خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس توی اولی هویج ریخت در دومی تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه. بعد از بیست دقیقه که آب کاملاً جوشیده بود گازها را خاموش کرد و اول هویج را در ظرفی گذاشت، سپس تخم مرغها را هم در ظرفی گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
او پاسخ داد : هویج، تخم مرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویجها را لمس کند و بگوید که چگونهاند؟ او این کار را کرد و گفت:
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در شنبه 1392/06/02 ساعت 23:23
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله , پند ها و حکمت ها ,
بهترین دونده باشید
هر روز صبح در دشتی از دشت های زیبای آفریقا غزالی چشم از خواب می گشاید.
غزال به خوبی میداند در روزی که پیش رو دارد اگر بخواهد زنده بماند باید از سریع ترین شیر آن حوالی سریع تر بدود
و هر روز صبح در همان دشت، شیری چشم از خواب می گشاید او هم می داند
برای این که زنده بماند باید از کندترین غزال دشت، سریع تر بدود.
اصلا مهم نیست شما غزال باشید یا شیر
وقتی خورشید طلوع کرد باید بهترین دونده باشید.
امتیاز : |
نوشته شده در دوشنبه 1391/10/18 ساعت 23:59