جستجوگر پیشرفته
موضوع : پند ها و حکمت ها ,
اگـــــه می خواهی بهتــــرین باشی
برای خندیدن وقت بگذار... زیرا موسیقی قلب توست
برای گریه کردن وقت بگذار ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذار ... زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذار... زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذار... زیرا کلید موفقیت است.
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در دوشنبه 1392/06/04 ساعت 0:13
موضوع : نرم افزارهای فلش آموزش ریاضی ,
80 مورد محتوای آموزشی پایه اول برگرفته از سایت رشد
امتیاز : |
نوشته شده در یکشنبه 1392/06/03 ساعت 16:03
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
مشکلات زندگی
زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه از تلاش و جنگ مداوم برای حل مشکلاتش شدیدا خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس توی اولی هویج ریخت در دومی تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه. بعد از بیست دقیقه که آب کاملاً جوشیده بود گازها را خاموش کرد و اول هویج را در ظرفی گذاشت، سپس تخم مرغها را هم در ظرفی گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
او پاسخ داد : هویج، تخم مرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویجها را لمس کند و بگوید که چگونهاند؟ او این کار را کرد و گفت:
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در شنبه 1392/06/02 ساعت 23:23
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
شاهینی که پرواز نمی کرد
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.
یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است.
این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند.
روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد ...
پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد.
صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است.
پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند.
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در شنبه 1392/06/02 ساعت 17:44
موضوع : نمونه سوال ششم ,
آزمون اجتماعی پایه ی ششم
امتیاز : |
نوشته شده در شنبه 1392/06/02 ساعت 2:07
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
پیرمرد وفادار
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد.در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب جدی ندیده باشه )) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیرمرد گفت: همسرم در جایی بستری است. هر
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در جمعه 1392/06/01 ساعت 20:30
صفحات سایت
تعداد صفحات : 165